(امام مهدی‹ع› در بیان شهید آوینی )
بوی یار
![](http://www.irib.ir/occasions/imam/home%20page/Mohyei/imam/image/big/mahdi-b146.jpg)
ما پیروان راه هزاران ساله انبیاء هستیم و به عهد ازلی خویش با آفریدگار متعال لبیک گفته ایم و برای تحقق آن عصر موعود ، عصر عدالت و حاکمیت احکام خدا، قیام کردهایم تا راه تاریخ را به سوی نور بگشائیم و اگر چشم دل باشد خواهد دید که این راه با بالهای ملائکه فرش شده است.
امروز بعد از یازده قرن که از تولد آخرین حجت خدا در کره زمین میگذرد نشانههای صدق وعدههای قرآن و احادیث ظهور بیشتری یافته است ، عصر جاهلیت ثانی تاریک ترین روزهای خویش را نیز سپری کرده و این خود نشانهای دیگر است مگر نه اینکه فجر صادق هنگامی فرا می رسد که شب کامل شده است؟
رایحه ظهور موعود، دل شیفتگان حق را بی تاب کرده و آنان را به صحنه حضور کشانده است.
اما ، مهدی جان! ا ین قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید آینده در انتظار توست.
در این سالهای نخستین قرن پانزدهم هجری قمری پیشگویی حضرت نبیاکرم ، صلی الله علیه و آله به تحقق پیوست و قوم سلمان فارسی، ایرانیان ، طلیعه دار نهضت آخر الزمانی اسلام، علم قیام انبیا را بر دوش گرفتند و وجودشان شمسی تازه شد که در خلاصه ظلمانی جاهلیت ثانی تولد یافت.
درمیان بیدار دلان سراسر کره ارض هستند بسا دلدادگانی که این عهد تازه را دریافتهاند و به خیل منتظران موعود پیوسته اند، منتظران موعود اهل مبارزهاند ومیدانند خلوص عشق موحدین جز به ظهور کامل نفرت از مشرکین و منافقین میسر نخواهد شد اما از آن فراتر اهل ولایت و اطاعتند و انتظار می کشند تا فرمان چه در رسد. بسیجی خود را در نسبت میان مبدأ و معاد میبیند و انتظار موعود با این انتظار هویت تاریخی انسان را باز یافته است و خود را از روز مرگی و غفلت ملازم با آن رهانده . او آسایش تن را قربانی کمال روح کرده است و خود را نه در روز و ماه و سال و شهر و کوچه و خیابان که در فاصله میان مبدأ و موعود تاریخ باز شناخته است.
بوی ظهور در شامه جهان پیچیده است. صدای گامهای کسی که آمدنی است در گوش گیتی طنین افکنده است. آینهها تمام قد، به صیقل زنگارهای خویش ایستادهاند، طلایه دار نرگس انتظارند و ظهور فرزند عشق و مهربانی را لحظه میشمرند.
سروها بیقرار سرک میکشند و خط افق را پیوسته دوره میکنند.
بیدها کمرهای خمیده از انتظار خویش را راست میکنند تا بلکه اولین طلیعههای فجر را بتوانند ببینند. آنان که الفبای ظهور نخوانده اند، گمان میبرند که بنای الحاد شرق، کاخ شرک غرب را محکم میکند، غافل که این زلزله با تمامیت استکبار در آویخته است و شرق و غرب نمیشناسد.
این زلزله بناست که سدهای ستم را بشکند، درههای فاصله را پر کند و برج و باروی غلو و استکبار را از میان بر دارد.
آری! تا درخت انتظار کهنه نشود ، میوه فرج نمیروید و اکنون عطش ظهور، لبهای همه مظلومین جهان را کویری کرده است.
اما....
اما این لحظههای آخر انتظار همیشه سخت میگذرد، این ثانیه های مشرف به ظهور چه کندتر عبور می کنند.
و ...«سخت» و «شیرین» یعنی همین ، یعنی در آستانه ایستادن معشوق .
خداوند این چشمان خسته ما را به ظهور عزیزش و عزیزمان روشن کند. انشاء الله.
![](http://www.irib.ir/occasions/imam/home%20page/Mohyei/imam/image/big/mahdi-b141.jpg)
حدیث نیاز
یا اباصالح المهدى، ادرکنى و لا تهلکنى
اى مهدى محمد، (ص)!
هر دو یادگار رسول، (ص)، مگر جز تو بودند؟
قرآن ناطق «تویى» و عترت باقى هم، تنها «تو».
کنون چه شدهست دیده دل را، که «قرآن ناطق» را نمىبیند و «عترت باقى»
را نیز،نمىیابد؟...
اى فرزند «على عظیم»، علیهالسلام!
سکوت پرمعنایت، سکوت «على»، علیهالسلام، را تفسیر مىکند
و صبرت،عظمت صبر او رامتجلى مىسازد.
اى تمامى عدالت، صاحب ولایت و مصدر جهانى حکومت!...
کنون این دست ما و التماس بیعت!... (عجل على ظهورک)
اى یوسف «زهرا»، سلام الله علیها!
مگر ریسمان ستم، به واسطه جهل عوام تواند که دو دست غیرت جوانمردان را به زنجیر کشد;خانه امید نبوت را به آتش کشد; به مسمار قساوت، مهبط وحى را از «خون خدا» گلگون کندو فرزند «ولى حق» را نیامده، قربانى کند!؟ مىدانم که همیشه آزارت مىدهد. آخرین فریاد جگرخراش مادرى در میان آتش در و دیوارکه: «یا مهدى!...»
اى جان جانان «حسن»، علیهالسلام!
تو زیباترین تجلى حسنى و امینترین وارث بر کمال عقل «حسن»، علیهالسلام.
چه زیبا همچو «حسن»، شجاعت را به نجابت آمیختهاى.
اى وارث «خون خدا»!
«حسین»، آغازگر نهضتبود...
از آن روزى که امام، علیهالسلام، خون «اصغرش» را به آسمان
هدیه فرستاد،خون «پسر» در آسمانها و خون «پدر» بر زمین
سرخ کربلا، غوغا مىکند.
اى منتقم خون خدا!
«حسین» آغاز کرد...، تو کى پایان خواهى بخشید؟...
اى حقیقت عاشقانهترین سجدهها!
زیباترین جلوههاى هستى، لحظهاى است که «بقیةالله»، در سجده «الله»،
سر تعظیم فرود مىآورد.
اى وارث سجدههاى هر دو «على» !
آنان را که توفیق نظاره سجود تو در نماز، حاصل شد; زان پس به شرم
نشستند از هرچهسجده انسانى، که پیش از آن بر کره خاک دیده بودند...
اى یگانه «علم و حکمت»!
تو وارث «شهر علم» و «دروازه آنى». تو وارث علوم انبیا و «شکافنده» آنى!
اى سیرهات همه بر مبناى حکمت!
«علوم حقیقت» و «حقیقتحکمت» را، بر قلب ما مستولىساز!
اى حافظ استوار مکتب «صدق»!
دین آباء تو با «صداقت» قوام یافت و صداقت محض نیز، تنها
«تشیع» متجلى است...
رهروان مکتب خود را از شر دو طایفه گمراه، در امان دار:
«عالمان بىعمل و جاهلان مقدس مآب»
اى عظیم تمثال «حلم»!
درس حلم و کظم «موسوى» را به ما و همکیشانمان بیاموز تا
بدانیم که تنها دشمنان تو شایستهغضباند، و نه دوستان!
اى تجلى محض «رضا»!
خدا هم در خیل بندگانش - پس از على بن موسىالرضا، علیهالسلام –
هرگز «رضایى» دوبارهچون تو ندید.
«رضا»یى که هرلحظه، شقاوت دنیا را دید; چشم حیا برهم نهاد و شاید،
تنها در دل گریست، اماگفت: «الهى; رضا برضائک، صبرا على بلائک،
فاغثیا غیاث المستغیثین!».
اى متصل به دریاى جود «جواد»!
چشم دل را از هرچه سراب دنیاست، ناامید کن
تا ببیند که سرچشمه زلال جود و سخاوت، بهدست کیست!
اى روح هدایت «هادى»، علیهالسلام!
دگر دل را طاقت دیدن اینهمه «ضلالت» نیست... دست افتادگان، همه برگیر.
اى فرزند حسن «زکى»، علیهالسلام!
شاید کسى همچو پدر، هرگز ترا نشناخت; صاحب لشکرى که
خود آرزوى سربازى سپاه تو بردل داشت... سپاهش به سپاه مخلص تو، متصل باد.
یا «اباصالح المهدى»(عج)!
چه بگویم با تو، که ناگفته، همه را مىدانى...; سوز حزین دل را تنها تو دریابى!
بدان که من هم به تو اقتدا مىکنم آنگاه که براى فرج خویش، مىخوانى:
«امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء».